لغت:
ورق القصدير
نبراس
جاي نگين , تراشه , ته چک , سوش , فلز ورق شده , ورق , سيماب پشت اينه , زرورق , بي اثرکردن , عقيم گذاردن , خنثي کردن , دفع کردن , فلز را ورقه کردن