لغت: کوخ
کلبه , خانه روستايي , خانه رعيتي , پناهگاه , خيمه , سايبان , کاشانه , الونک , درکلبه جا دادن , هلو , شفتالو , هرچيز شبيه هلو , چيز لذيذ , زن يا دختر زيبا , فاش کردن , خانه , خانه کوچک وسردستي ساخته شده , زيستن , در کلبه زندگي کردن